درخت بی سایه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

امشب در باغچه خانه کاشتمشان
امیدوارم گلها را خشک نکنند
آخر، نفرین و تنفر را که نمی شد از آنها جدا کرد و بعد به خاک سپرد
امشب در باغچه هیاهویی خواهد بود
امیدوارم کرم های خاکی دشنامم ندهند
جای دیگری را نداشتم برای سه پیکر نفرین شده
چه بگویم،،، خجالت میکشم از آنها که لقبی هم وزن این سه تن دارند
شرمنده ام که عنوانی را یدک میکشیدند که برازنده اندامشان نبود
امشب خودم، با دستان خودم سینه خاک را شکافتم
تنها دلخوشی من این است که خاک راز دار است
کسی نخواهد فهمید چه بر سر روزهای گذشته، حال و آینده ام آوردند
امیدوارم درختی از وجودشان نروید، که میوه هایش می شوند خیانت، حسد، بخل، دشمنی، دروغ
و همگی به رنگ سیاه دلشان
که اگر بروید
می شود اولین درخت بی سایه

اشعار نیمه شبی...
ما را در سایت اشعار نیمه شبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nikoubazl بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 12:29