اشعار نیمه شبی

متن مرتبط با «درخت» در سایت اشعار نیمه شبی نوشته شده است

درخت بی سایه

  • امشب در باغچه خانه کاشتمشانامیدوارم گلها را خشک نکنندآخر، نفرین و تنفر را که نمی شد از آنها جدا کرد و بعد به خاک سپردامشب در باغچه هیاهویی خواهد بودامیدوارم کرم های خاکی دشنامم ندهندجای دیگری را نداشتم برای سه پیکر نفرین شدهچه بگویم،،، خجالت میکشم از آنها که لقبی هم وزن این سه تن دارندشرمنده ام که عنوانی را یدک میکشیدند که برازنده اندامشان نبودامشب خودم، با دستان خودم سینه خاک را شکافتمتنها دلخوشی من این است که خاک راز دار استکسی نخواهد فهمید چه بر سر روزهای گذشته، حال و آینده ام آوردندامیدوارم درختی از وجودشان نروید، که میوه هایش می شوند خیانت، حسد، بخل، دشمنی، دروغ و همگی به رنگ سیاه دلشانکه اگر برویدمی شود اولین درخت بی سایه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها